تموم شد ...........

همه چی تموم شد

چه دوستانه و با آرامش حرف زدیم

و واسه هم آرزوی خوشبختی کردیم .....

حتی باهم خندیدم توی این لحظات کشنده

هوای خونه خیلی سنگینه

بیرون شب و تاریک اما دل من ..........

شکست و صداش تو خنده هامون گم شد

یعنی باور کنم دیگه نیستی یعنی باور کنم

چطوری میتونم اون همه خاطرات و یه شبه پرپر کنم

یکی دو روز نیست آخه صحبت یه عمره که دارم برای تو میمیرم

می دونم که محاله بی تو نمی تونم یه لحظه رو سر کنم......

هیچ وقت نفهمیدی و نمی فهمی که دوست .........

وراحت ازت گذشتم فقط به این دلیل که دوست داشتم

بغض گلوم نمیشکنه .........

نگفتم فراموشت نمی کنم

اما اینجا مینویسم فراموشت نمیکنم

شیشه ی پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست.........

رفتی اما موقع رفتنت حتی نگاهت و ندیدم

خستم از همه حتی از خودم

میخوام تنها باشم و دور از همه

دارم دور خودم یه پیله میکشم

به ضخامت یه عشق که محکوم به فراموشیه

دیگه حتی از خدا نمیخوام که کمک کنه تا فراموشت کنم

چون فراموش شدنی نیستی

زندگی جدیدت مبارک

گفتی مواظب خودت باش

نمیتونم آخه واسه خاطر کی؟؟؟؟؟

تموم شد همه چی

یه حرف بود که میخواستم بهت بگم نتونستم

چون میخواستم فقط به کسی که واقعا دوسش دارم ولیاقت داره بگم که...

 نشد نتونستم اون جمله پیش من میمونه

واسه همیشه

کسی که تنهاییش و نتونست با تو قسمت کنه

هستی

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
ونوس چهارشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

نگو که واسه همیشه رفته:( امشب انقدر گریه کردم که دارم خفه میشم.وبلاگتو که دیدم دوباره بغض گلومو گرفت.

اما رفته و انگار این رفتن امونی در پیش نداره
دیگه حتی گریه هم منو آروم نمیکنه

سارا پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:10 ق.ظ http://eshgh-e-noghreie.blogsky.com

سلام
امشب بعد از مدت ها دوباره به وبلاگ سر زدم خیلی ناراحت شدم وقتی نوشته تو می خوندم رفتم تو خودم آخه چرا؟؟؟؟؟
چرا کلمه عشق و زیر سوال می برن؟ چرا مگه خودشون دل ندارن که این همه راحت فراموش می کنن و فکر نمی کن که اون هم دل داره؟اصلا از اول چرا شروع می کنن که این جوری تمومش کنن؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.........................................
سبز و موفق باشی
**********************************************سارا********************

چرا؟؟؟؟؟
و من در عزای این سوال هزاربار مرده ام

ساناز سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:10 ب.ظ http://www.sanazssss.blogfa.com

هیچ وقت بهکسی دل نبند چون این دنیا اینقدر کوچیکه که دو تادل با هم جا نمی شن اگه دل بستی هیچ وقت تنهاش نذار چون این دنیا اینقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی
دلم از نوشتت گرفت می ترسم می ترسم به درد تو دچار شم

امیدوارم که اینطور نشه....

یاسین چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:35 ق.ظ

تمام چیزایی که نوشتی شبیه بود به عاشقی من و اون
من عاشق بودم اون رو نمیدونم
چون منو تنها گزاشت و رفت
رفت
بخاطرش دیوونه شدم
خودکشی کردم
معتاد شدم
سهم من از این عشق چیزی نبود جز باخت
زندگیمو باختم
ولی هنوز دوستش دارم
فک میکنم دوباره میاد
ولی چرا؟
فایده ای نداره
اگه میخواد دوباره بیاد چرا تنهام گزاشت
اگه میخواست منو تنها بزاره چرا عاشقم کرد؟

دیگه هیچ امیدی ندارم
هیچ امیدی...

امیدوارم همیشه شاد باشی
شادی رو از من گرفت
ولی امیدوارم همیشه شاد باشه...

یاسین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد