تقدیر...

در نبرد میان عقل و احساس

 هیچ کس ندانست که چگونه

     تقدیر......

   عشق را نافرجام گذاشت

نظرات 8 + ارسال نظر
افسانه پنج‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:31 ق.ظ http://golpoone.blogsky.com

سلام.به من هم سر بزن

گواش پنج‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:27 ب.ظ http://guash.blogsky.com

قشنگ بود هستی عزیزم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:19 ب.ظ http://sfandiary.blogsky.com

عجیب است «رویا»!عجیب!
ما از هر طرفی که به دیوار پشت می کنیم
روبرویمان دیوار دیگری می ایستد

آیدا پنج‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:27 ب.ظ http://ayda16.blogsky.com

واقعا زیبا و عمیق بود !!!
دوست داشتی به منم سر بزن !

علی سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:07 ق.ظ http://bani.blogsky.com

عشق به نور می ماند
و عاشق به گیاه
نور است که گیاه را می پروراند
و به خاطرش درخت بالا می رود
و رشد می کند
و نور است
که رخسار درخت را زرد و نحیف می سازد
بار از درخت می ریزاند
و او را عریان می سازد
و رهایش می کند
رها
به من سر بزن

شب های کابل سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:30 ب.ظ http://kabulnight.blogsky.com

سلام دوست عزیز
وب عالی دارید و نوشته های تان از نوع بهترین است
موفق باشید
مهمان شب های کابل شوید با یک شعر نو
بدورد

TopStar چهارشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.topstar.ir

سلام
وبلاگت خیلی جالب بود امیدوارم همیشه موفق باشی
به ما هم سر بزن
www.topstar.ir
http://topstarir.blogsky.com

حسین یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:01 ق.ظ http://www.eskan.blogsky.com

تو...


تو ...

تو روزی با غمی سنگین

زشهرم کوچ خواهی کرد

و من ٬

در پرنیان خاطرات خود برای عشق پاک تو

به نرمی گریه خواهم کرد

و در اوج افق

فریاد خواهم زد

که

ای عاشق ترین عاشق٬

سکوت سنگفرش یادهارا

یکزمان بشکن

مرا یکدم به یاد آور

کسی را تو به یاد آور

که در اعماق چشمان بلورینت

تمام هستی اش را جستجو می کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد