روزایی که می گذرن اگر سخت نباشه آسونم نیست

تقویم , هر روز نبودنت رو به رخ میکشه

وساعت , لجوجانه کند و دیر گذره

شاید باید باور کنم که روزایی که می یان

دیگه تو رو ندارن

و خاطراتت همون خاطره های قدیمیه

شاید باید باور کنم  

که تقویمم دیگه لحظه شمار دیدار نیست

و رویاهام ....

جای خالیت و احساس میکنم

 اما...

نبودنت رو باور ندارم

خوشباورانه امیدوارم که هنوز راهی مونده باشه

واسه برگشت...

شاید باید باور کنم

شایدم باید منتظر بمونم

نمیدونم...........

 

گریه ی بارون...

یه خط یادگاری رو دیوار نوشتم

دل جا گذاشتم بریدم ,گسستم

دو تا قطره ی اشک روی شیشه حیرون

یکی گریه ی من یکی مال بارون