دیگه از این کشمکش بی نتیجه خستم
از این دل بهونه گیر ,از تو , از خودم خستم
از ترسی که همیشه مانع میشه حرف دل و بزنم خستم
از این ماسک بی تفاوتم خستم
از غرور و دل که بنای ناسازگاری رو گذاشتن خستم
اونقد خستم که حاضرم قید همه چی و بزنم
و اونقد مغرورم که از تو میگذرم و به خیالت دل خوش میکنم
من از همیشه تنهاترم تو رو نمیدونم
اما ....
میدونی من و تو با همه ی غرورمون
نمیدونم چرا بازم برمیگردیم
نمیدونم وقتی طاقتشو نداریم
پس چرا این کارا رو میکنیم
چی و میخوایم ثابت کنیم به همدیگه و خودمون
هنوز نمیدونم این باره آخره یا چند روز دیگه دوباره....
سلام
هستی مهربون
تا زمانی که کشتی در بندر است جایش امن است
اما
کشتی ها را برای این نساخته اند
اگه اجازه بدی
راستی و صداقتت را می بوسم