درباره من
خلوتم
تنهایی ام
گریه هایم را مخواه
این سکوت و رخوتم را
غصه هایم را مخواه
قصه هایم مال تو
دست هایم مال تو
هرچه از شادی و شور و اشتیاقم چشم داری مال تو
هق هق بی انتهای جمعه را اما مخواه
ادامه...
پیوندها
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همه- دلنوشته ۳...
- دلنوشته 2...
- دلنوشته ۱...
- [ بدون عنوان ]
- ممنونم خدا جون....
- واقعا نمیدونم....
- ما دو تن خاموش
- [ بدون عنوان ]
- گریه ی بارون...
- تقدیر...
- شاید برای آخرین بار
- خستم....
- جدال عقل و احساس
- دل من ...
- دیروز و امروز و فردایم...
- من پذیرفتم.........
- نمیشه ........
- ستاره....
- سر امد زمستون...
- چرا؟؟؟؟؟
- بگذار...
- دیدار...
- خدا حواست هست؟؟؟؟؟
- برگرد.......
- نشسته ای به دلم....
- یه روزی می فهمی.......
- چیه دلکم؟؟؟؟؟؟؟
- نمی اید.......
- دل هیچکی مث من غربت اینجا رو نداره.............
- تموم شد ...........
- دادی بر بادم......
- تقصیر ز من نیست!!!!!!!!
- نرو....
- بردی از یادم.........
- صبوری دهید یاران
- نمیدونم.....
- خاطره ها........
- من ...........
- به دیدار تو مشتاقم...............
- دل من با دل توست........
بایگانی
- مرداد 1387 3
- خرداد 1387 1
- مهر 1386 3
- شهریور 1386 2
- مرداد 1386 9
- تیر 1386 8
- خرداد 1386 6
- اردیبهشت 1386 4
- فروردین 1386 4
- اسفند 1385 7
- بهمن 1385 11
آمار : 86524 بازدید
Powered by Blogsky
هستی
یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:02 ب.ظ
شاید زندگی آن جشنی نباشد که ما آرزویش را داشتیم اما حال که به آن دعوت شدیم بگذار تا میتوانیم زیبا برقصیم