میترسم بری و این دل دیوونه واست تنگ بشه

خیلی دلم گرفته.........

و میدونم که تو اینو نمیدونی!!!!!!!!!

دوس دارم بگم برو به سلامت به هر جا که دلت میخواد

پیش هر کی که دوسش داری و واست عزیزه

دوس دارم انقدر شجاعت داشتم که موقع رفتنت خودم کفشاتو جفت کنم

اما نمیتونم...........

میترسم بری و این دل دیوونه واست تنگ بشه ........

میدونی مشکل چیه؟؟؟؟؟؟؟؟

نمیدونم دلت باهام هست یا نه؟؟؟؟!!!!!!!!

کاش میدونستم اونوقت میون موندن و رفتن مردد نبودم

واسمون دعا کنید که دلامون راهشونو  پیدا کنن ...........

این عکس یه خاطره رو واسم زنده میکنه که پر از احساسای متفاوته

هیچ کس نمیتونه درک کنه چون جای من نبوده ونیست

ترس,عصبانیت٬اشکی که سرازیر نمیشد,شادی,دیوونگی..........

بعدشم تا چند روز تو شوک بودن!!!!!!!!!

و حالا یه خاطرهست واسه همیشه

یه خاطره که خوب یا بدشو نمیدونم

اما با تموم حساش دوسش دارم خیلی زیاد........

نظرات 4 + ارسال نظر
امیرمحمد اعتمادی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:14 ب.ظ http://dayereyeafsun.blogfa.com

سلام.
دعوت شده اید به تماشای رقص مهتاب .

بانوی ماه سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ب.ظ http://banooyemah.blogsky.com

سلام موفق باشی

[ بدون نام ] شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 ب.ظ http://www.alireza-rezaei.blogsky.com

...

شوهر جان یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:56 ب.ظ http://pws.blogsky.com

سلام

خیلی خوب و روان می نویسی . آفرین بر تو....

اگه دوست داشتی به من هم سر بزن و من رو سرافراز کن... بیشتر خوشحال می شم اگه با هم تبادل لینک کنیم....

یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد