-
دادی بر بادم......
شنبه 12 خردادماه سال 1386 11:05
چه شد آن همه پیمان که از لب خندان بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن
-
تقصیر ز من نیست!!!!!!!!
شنبه 5 خردادماه سال 1386 11:26
تقصیر ز من نیست دیوانه ی تو اهل سخن نیست هر بار دلم خواست تا یک دله باشم هرگاه دلم خواست حرفی زده باشم دیدم که همان لحظه ی گفتن نگرانم تو تشته ی تعریفی و من بسته زبانم لحظه ی سوختنم سینه افروختنم عاشقی آموختنم همه تقدیم تو باد هی نگو حرف بزن یک جهان شعر و سخن قصه های دل من همه تقدیم تو باد
-
نرو....
پنجشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1386 10:31
هی پا به پا نکن که بگویم سفر بخیر مجبور نیستی که بمانی ولی نرو...
-
بردی از یادم.........
یکشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1386 11:32
-
صبوری دهید یاران
یکشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1386 12:47
هر نفسی که می رود رفته است ، و چون بر می آید دیگر آنی نیست که رفته است ! همچون تو ........... باورم نیست که دوری این راه ما را با هم غریبه ساخته دلتنگم و آشفته کیست تا مرا یاری کند صبوری دهید یاران دلم تنگ است وتنها
-
نمیدونم.....
شنبه 8 اردیبهشتماه سال 1386 22:59
نمیدونم چرا اصلا نمیتونم درکت کنم یعنی اصلا قابل پیش بینی نیستی تا حالا آدم به پیچیدگیه تو ندیدم اصلا خوشحال شاد داری شوخی میکنی یه دفعه میزنه به سرت و قاط میزنی مث الان نمیدونم من دیونم که باهات راه میام یا تو که با منی یا اصلا دوتامون........... کسی منو میفهمه
-
خاطره ها........
پنجشنبه 30 فروردینماه سال 1386 00:41
عشق ها می میرند رنگ ها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می مانند......... این شعرم واسم خاطره شد.............
-
من ...........
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 16:30
میخوام دوباره ریسک کنم نمیدونم ارزششو داره یا نه؟؟؟؟!!!!!!! خدا کنه مشکلی پیش نیاد واسم دعا کنید زیاد زیاد شاد باشید یا حق پ.ن: خدا رو شکر همه چی به خوبی و خوشی گذشت خدایا ممنون واسه همه چی....... ۱۱/۱
-
به دیدار تو مشتاقم...............
دوشنبه 6 فروردینماه سال 1386 01:15
دلم تنگ است بسان قایقی گم گشته در دریا پر از ترس است نمیدانم کجا بودم کجا هستم مقصد نامعلوم است در این آشفته بازار به دیدار تو مشتاقم............... پر تشویشمو حال خود نمیفهم دلم تنگ است برای آن نگاه شوخ و شیطانت برای آن حس غریب چشمانت نمیدانم اگر اینگونه دلتنگم دل تو پس چرا اینسان آرام است!!!!!!!!!!
-
دل من با دل توست........
دوشنبه 6 فروردینماه سال 1386 00:52
هرگز از بی کسی خویش مرنج هرگز از دوری این راه مگو و از این فاصله ها که میان من و توست و هر آنگه که دلت تنگ من است بهترین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار تا که تنهاییت از دیدن من جا بخورد و بداند که دل من با دل توست........
-
زمان غارتگر غریبیست...........
جمعه 18 اسفندماه سال 1385 23:13
هر ثانیه که میگذرد چیزی از تو را با خود میبرد زمان غارتگر غریبیست همه چیز را بی اجازه میبرد و تنها یک چیز را همیشه فراموش میکند ... حس "دوست داشتن" تو را.......
-
باز دیر آمده ام...........
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1385 20:24
با توام ، با تو ای خدا یک کمی معجزه کن چند تا دوست برایم بفرست پاکتی از کلمه جعبه ای از لبخند نامه ای هم بفرست کوچه های دل من باز خلوت شده است قبل از اینکه برسم دوستی را بردند یک نفر گفت به من دوست قسمت شده است
-
خدایا بس است دیگر...............
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 11:54
همیشه من در حال جان کندن برای دلکندن بودهام. همیشه باید از یک جایی یک کسی، یک چیزی دل بکنم. همیشه هم که دلکندن مثل مردن سخت است و دردناک. هر بار از یه جایی یا یه کسی یا یه چیزی دل میکنم، باز خودم را وسط یک موقعیتی مییابم که باید دلبکنم. انگار قرار نیست این زنجیرهی شکستنها و دلکندنهای من تمام شود. انگار...
-
وقتی کسی نیست
جمعه 11 اسفندماه سال 1385 12:28
وقتی کسی نیست که به تو فکر کند به آسمان بیندیش........... چون در آسمان همیشه کسی هست که به تو فکر میکنه
-
دلتنگم.............
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1385 11:09
دلم تنگ شده است ؛ برای آغوشی ، که خیلی هم مطمئن نیستم ؛ « مال من باشد »
-
چقدر خوبه ..............
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 13:18
چقدر خوبه که آدم یکی رو دوست داشته باشه نه بخاطر اینکه نیازش رو بر طرف کنه نه بخاطر اینکه کس دیگری رو نداره نه بخاطر اینکه تنهاست و نه از روی اجبار بلکه بخاطر اینکه اون شخص ارزش دوست داشته شدن رو داره
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 00:36
-
ولنتاین
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1385 22:38
happy valentain
-
میترسم بری و این دل دیوونه واست تنگ بشه
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1385 00:36
خیلی دلم گرفته......... و میدونم که تو اینو نمیدونی!!!!!!!!! دوس دارم بگم برو به سلامت به هر جا که دلت میخواد پیش هر کی که دوسش داری و واست عزیزه دوس دارم انقدر شجاعت داشتم که موقع رفتنت خودم کفشاتو جفت کنم اما نمیتونم........... میترسم بری و این دل دیوونه واست تنگ بشه ........ میدونی مشکل چیه؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونم دلت...
-
همیشه!!!!!!!!!
شنبه 21 بهمنماه سال 1385 23:29
همیشه غم انگیزترین و سخت ترین لحظات رو کسی واست می سازه که زیبا ترین و شیرین ترین لحظات رو واست ساخته بود
-
دردناک است ......
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1385 11:34
می خواهم در بودنت نبودنت را تجربه کنم دردناک است که وقتی هستی بگویم با خود که نیستی ٬ که رفته ای.... می خواهم در بودنت بودنت را حس کنم از همین راه دور دور از تو و نگاه تو......... باور کن دیوانه نیستم فقط دلتنگم حالا دیگر نه برای تو برای خودم برای سکوت و تنهایی خود خودم
-
سوختن حرف کمی نیست
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1385 20:02
-
خدا حافظ...........
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1385 18:59
روزها با تو بودن گذشت گرچه تو با من نبودی و حالا دور از تو روزهای با تو بودن سپری میشود و من هر لحظه در انتظار رسیدن به پایان جاده ی با هم بودنم میدانم میرسد از راه آن روزی که دستانم را به گرمی بفشاری و با لبخند بگویی خدا حافظ........... هرگز نفهمیدم دلیل بودنت را هرگز برایم نگفتی شاید هم گفتی من نفهمیدم!!!!!!!!!!...
-
ستاره آی ستاره...
شنبه 14 بهمنماه سال 1385 11:21
خدایا اون و با عشق ومحبت آشنا کن به درد این دل دیوونه ی من مبتلا کن بیا بنشون گل مهر و وفا رو توی سینش من و از دست دلتنگی و تنهایی رها کن آخه گوش کن ستاره آی ستاره دل عاشق خریداری نداره.....
-
مینویسم همه ی...........
شنبه 14 بهمنماه سال 1385 00:06
مینویسم همه ی بی تو بودن ها را مینویسم همه ی با تو بودن ها را مینویسم همه ی سهم من از بودن تو شاخه گلی ست خشک شده در رویایی تار باورم نیست این همه دوری باورم نیست............ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میروم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش میروم شاید حالت کمی بهتر شود در...
-
غرور....
جمعه 13 بهمنماه سال 1385 23:57
به زمین می زنی می شکنی عاقبت شیشه ی امیدی را سخت مغروری و میسازی سرد در دلی شعله ی جاوید ی را
-
من و تو
جمعه 13 بهمنماه سال 1385 21:34
رستنی ها کم نیست٬ من و تو کم بودیم٬ خشک و پژمرده تا روی زمین خم بودیم گفتنی ها کم نیست من و تو کم گفتیم مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و بر هم گفتیم دیدنی ها کم نیست من و تو کم دیدیم بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی را پرسیدیم چیدنی ها کم نیست من و تو کم چیدیم وقت گل دادن عشق روی دار قالی بی سبب حتی پرتاب گلی سرخ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 بهمنماه سال 1385 15:03